حضورونقش طلاب در فضای مجازی به خصوص در رابطه باجنگ نرم
پیوند: http://hablolmatin.dmsonnat.irhttp://hablolmatin.dmsonnat.ir
منشأ و پیشینه جنگ نرم
کمیته خطر جاری، عنوان کمیتهای است که در دهه ۱۹۷۰ و در اوج جنگ سرد توسط گروهی از سناتورهای آمریکایی، مسؤلان ارشد وزارت خارجه، اساتید برجسته علوم سیاسی، مؤسسه مطالعاتی امریکن اینترپرایز و گروهی از مدیران باسابقه سیا و پنتاگون تأسیس شد. هدف از تأسیس این کمیته، خروج از بنبستی بود که در دوران جنگ سرد میان دو ابرقدرت زمان یعنی ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در توازن هستهای به وجود آمده بود.
اعضای این کمیته با منتفی دانستن جنگ سخت بین دو ابرقدرت، تنها راه به زانو درآوردن رقیب را در جنگ نرم و فروپاشی از درون طراحی و به اجرا درآوردند. راهکارهای دکترین مهار، نبرد رسانهای و ساماندهی و نافرمانی مدنی، با عنوان راهبردهای جنگ نرم در این دوره توسط این کمیته معرفی شد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، فعالیت این کمیته برای یک دهه به حالت تعلیق درآمد و پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، بار دیگر عناصری از این کمیته گردهم آمدند و با تجزیه و تحلیل فرصتها و تهدیدات فراروی دولت آمریکا این کمیته را فعال کردند. یکی از اقدامات این کمیته، تدوین راهبرد امنیتهای آمریکا، جهت یک دوره چهار ساله برای دولت بوش در ارتباط با ایران است.
در گزارش این کمیته آمده است که ایران به لحاظ وسعت سرزمین، کمیت و کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی منابع سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند نظام بین الملل، به قدرتی بیبدیل تبدیل شده است که دیگر نمیتوان با یورش نظامی آن را سرنگون کرد. بنابراین به زعم پالمر و اعضای کمیته، تنها راه سرنگونی جمهوری اسلامی ایران، پیگیری جنگ نرم با استفاده از «سه تاکتیک دکترین مهار، نبرد رسانهای و ساماندهی نافرمانی مدنی» است. متن این گزارش که به عنوان «ایران و آمریکا، رهیافت جدید» تنظیم شده است، محورهای پانزدهگانهای را برای چگونگی اجرایی نمودن راهبردهای سهگانه پیشنهاداتی ارائه میدهد.
در مجموع میتوان گفت که ماهیت تهدید پس از فروپاشی شوروی، تهدید نرم و تهدیدات هنجاری و فرهنگی است. از دیدگاه نظریهپردازان جدید غرب، جهان اسلام و رشد اسلام سیاسی در آن، به مثابه گفتمان غالب در خاورمیانه، چالش اصلی فرهنگ لیبرال دمکراسی است. در این چارچوب و به استناد گزارش کمیته خطر جاری در مورد نحوه برخورد با جمهوری اسلامی ایران میتوان گفت که جلوگیری از روند رو به رشد اسلامگرایی و عمق استراتژیک قدرت نرم جهان اسلام در مقابل قدرت نرم جهان غرب، بخشی مهم از محتوای سند استراتژی امنیت ملی آمریکا میباشد که جایگزین استراتژی سد نفوذ شوروی شده است. از این دیدگاه، تهدید امنیتهای آمریکا، تهدیدات نرم، نامتقارن و ترکیبی است که منابع آن در کشورها و رژیمهای ضد آمریکایی و غیرلیبرال خاورمیانه معرفی شده است (ضیاییپرور، ۱۳۸۳).
هدف اصلی در جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی، مقابله با عناصر و مؤلفههای قدرت نرم مقومهای نظام جمهوری اسلامی است. به طور دقیق، این هدف بر مقابله با عوامل موفقیت ما در مبارزه با رژیم شاهنشاهی و دشمنان خارجی در دفاع مقدس، متمرکز است. این تهاجم به صورت پیچیده و نامحسوس در دوره هشت ساله سازندگی شروع شد، هر چند درک آن برای بسیاری از خواص و نخبگان مشکل بود، مقام معظم رهبری با بهرهگیری از تجارب تاریخی، صحنه این نبرد را کالبدشکافی کردند. با کمال تأسف، در این دوره هشدارهای رهبری مورد توجه قرار نگرفت. در دوره سازندگی، روشنفکران غربگرا در حوزه نظری، دهها مقاله و نشریه با هدف به چالش کشیدن عناصر قدرت نرم نظام جمهوری اسلامی منتشر کردند. متأسفانه نه تنها هیچ عکسالعمل و مقابلهای در این دوره انجام نشد، بلکه برخی از سیاستها و رفتار دولتمردان در این دوره بسترساز تهاجم فرهنگی شد. در این دوره اصلاحات نیز جنگ نرم، آنچنان وضوح و شدت یافت که با جسارت، تمام باورها و ارزشهای انقلابی و مقدسات اسلامی مورد هجمه و اهانت قرار گرفت و متأسفانه بسیاری از کسانی که در دوره اصلاحات مسئول بودند، نه تنها به وظایف خود عمل نکردند، بلکه بخشی از رسانهها به ویژه مطبوعات کشور، مجلس ششم، بخشهایی از دولت هفتم و هشتم، در نقش پایگاه و یگانهای دشمن عمل کردند و با آنان همراهی نمودند. به طور قطع، یکی از پیچیدهترین جلوههای جنگ نرم علیه نظام جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۸ ظاهر شد که به عنوان «فتنه» توسط مقام معظم رهبری نامگذاری شد.
با توجه به مطالب فوق، باید بر این نکته تأکید ورزید که دشمنان انقلاب اسلامی پس از ناکامی در مقابله سخت در دهه اول با جمهوری اسلامی ایران، با برنامهریزی دقیقتر به بهرهگیری از راهبرد تهدید و جنگ نرم روی آوردهاند.
ç ناتوی فرهنگی، چهره دیگری از جنگ نرم
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ و پایان یافتن جنگ سرد (۱۹۹۱-۱۹۴۵) دنیا به سمت تک قطبی شدن پیش رفت. از این رو، آمریکا که رقیب اصلیاش (اتحاد جماهیر شوروی) دیگر توان مقابله با او را نداشت، احساس کرد که رقیبی ممتاز ندارد و به همین علت، تلاش کرد سیطرهی خود را در عرصههای نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بر جهان تحمیل کند. بنابراین به فرهنگسازی جهانی مبتنی بر فرهنگ لیبرال دموکراسی متوسل شد؛ از همین رو، به یک مجموعه مقتدر فرهنگی نیاز بود و شاید از این زمان به بعد، عملاً ناتوی فرهنگی موجودیت یافت.
در همین راستا، اندکی پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نظریه پایان تاریخ فوکویاما، استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه جان هاپکینز، در سال ۱۹۸۹ در سطح جهان مطرح شد. وی در مقالهاش خاطرنشان میکند: «واقعیتی که اینک شاهد عینی آن هستیم، تنها پایان جنگ سرد یا عبور از یک دوران تاریخی جنگ سرد نیست، بلکه این واقعه نقطه پایان تحول ایدئولوژیکی بشری و جهانی سازی لیبرالیسم غربی به عنوان شکل نهایی حکومت بشری است.» همچنین همزمان با نظریه یاد شده، نظریات دیگری مانند موج سوم آلوین تافلر، دهکده جهانی جرج اورول و مک لوهان، برخورد تمدنهای ساموئل هانتیگتون، جهانیشدن و جهانیسازی رابرستون، هابرماس، گیدنز و نظریه عدالت جهان راولز به عنوان مکملهای نظریه پایان تاریخ فوکویاما مطرح شدند، در نتیجه حس جهانشمولی و به تعبیر دیگر احساس کدخدا بودن برای دنیایی که در چارچوب دهکده جهانی گنجانده شده است، سبب شد که ناتوی فرهنگی عینیت یابد.
ç چیستی جنگ نرم
جنگ نرم از لحاظ تاریخی با مفاهیمی همچون فریب، ایجاد تفرقه و تخریب روحیه ارتباط دارد. این مفاهیم در میان راهبردشناسان جنگ در دوران باستان، بارها مورد تأکید قرار گرفته است. ضمن آنکه نمونههای استفاده از جنگ نرم را میتوان در قالبهای فریب، ایجاد تفرقه و تخریب روحیه دشمن در دوران صدر اسلام نیز یافت. جنگ نرم در مفهوم نوین آن با ویژگیهایی از جمله نرمافزارگرایی، ذهنیتسازی، تهسازی از درون، تغییر هویت فرهنگی، تغییر الگوهای رفتاری همراه با الگوسازی رفتاری، ایجاد تردید در مبانی و زیرساختهای فکری یک نظام سیاسی و زمینهسازی برای ایجاد بحران در ارزشها و باورهای اساسی جامعه و بهرهگیری از بحرانهای پنج گانه سیاسی هویت، مقبولیت، مشارکت، نفوذ و توزیع را شامل میشود. «در جنگ نرم، لااقل در مراحل اولیه جنگ، هیچ منازعه فیزیکی و سختی صورت نمیگیرد. جنگ نرم از جنس جنگ فرهنگی است. ابزار و ادوات جنگی در این نوع جنگ از سنخ ابزارهای فرهنگی، فکری، اندیشهای و رفتاری است، نه ابزارها و وسایل نظامی. دشمنان در جنگ نرم به دنبال تسخیر باورها و ارزشهای یک ملتاند. تصرف قلبها و مغزها هدف اصلی جنگ نرم است و وقتی نائل شوند، در حقیقت جبهه مقابل را به جبهه خودی تبدیل کردهاند.»(شریفی، ۱۳۸۹ش، ص ۲۶)
به این ترتیب در جنگ نرم، دشمن بر خلاف جنگ سخت به دنبال تسخیر فیزیکی و نظامی کشور نیست، بلکه استیلا و تسلط فکری- فرهنگی اولویت اصلی است. زیرا «هدف جنگ نرم این است که باورها و ارزشهای جامعه هدف را به گونهای جهت دهد که همچون مهاجمان بیندیشند؛ همچون آنان فکر کنند و هر آنچه آنان خوب میدانند، خوب بدانند و هر آنچه را که بد و زشت معرفی میکنند، زشت ببینند؛ و نه تنها از همسویی و همفکری با دشمنان قسم خوردهی خود احساس شرمندگی نکنند، بلکه با افتخار از آنها یاد کنند.» (همان، ص ۲۷)
به عبارت دیگر، «جنگ نرم، نبردی است که در برابر رقبا و دشمنان اعمال میشود و در این مبنا به معنای استفاده از قدرت نرم است، یعنی یک نوع قدرت اغوا کننده و اقناع کننده؛ یعنی تغییر ذهنیت ملتها.» (خطیبی، ۱۳۸۹ش، ص ۴۲) بنابراین جنگ نرم «امروزه مؤثرترین، کارآمدترین، کم هزینهترین و در عین حال، پیچیدهترین نوع تهدید علیه امنیت ملی یک کشور است، چون میتوان با کمترین هزینه و با حذف لشکرکشی و از بین بردن مقاومتهای فیزیکی به هدف رسید؛ زیرا با عواطف، احساسات، فکر و اندیشه، باور و ارزشها و آرمانهای یک ملت و نظام سیاسی ارتباط دارد. ابعاد این جنگ و تهدید گستردهتر و مخربتر است، زیرا دین، فکر و آرمان ملتها را آماج تهاجم خود قرار میدهد.» (دانش سیاسی ۲، بیتا، ص ۸۴)